صفات ثبوتی و سلبی خداوند در یک تقسیم بندی صفات خداوند به دو قسم تقسیم می شوند :اول - صفات ثبوتیه، جمالیه :هرگاه صفت، بگونه ای باشد که برای موصوف اش (خداوند) جمال و کمالی را ثابت کند و به واقعیتی در ذات موصوف اش (خداوند) اشاره کند صفت ثبوتی نام دارد مانند عالم، قادر و وحی .دوم - صفات سلبیه، جلالیه :هرگاه صفت، بگونه ای باشد که نقص و کاستی را از موصوف (خداوند) نفی کند، صفت سلبی نامدارد مانند مرکب نبودن، جاهل نبودن و شریک نداشتن آیه ذیل هم این دو صفت (ثبوتی و سلبی) را بخداوند نسبت می دهد: "تبارک اسم ربک ذی الجلال والاکرام" صفت جلال یعنی خداوند از مشابهت و مماثلت و دیگر صفات نقص، پاک و منزه است وصفت اکرام یعنی خداوند به صفات علیا متصف و متجمل است. پس صفت ثبوتی یعنی اثبات کمال برای خداوند، صفت سلبی یعنی نفی و سلب نقص، صفات سلبی به سلبِ سلب کمال بر می گردد. پس اینکه می گوئیم خدا جاهل نیست یعنی سلب می کنیم نفی علم را که معنای آن اثبات و ایجاب علممی شودبرای خداوند در قرآن اسماء و صفات زیادی ذکر شده و صفات متعددی نفی شده استالبته می شود تمام صفات سلبی خدا را به یک صفت برگردانید )سلب امکان( و تمام صفات ثبوتی را بهیک صفت (وجوب الوجود، وجود متأکد) برگدانید.صفات باری صفات در باری تعالی بسیط است و در ممکنات مرکب ، یعنی هنگامی که گویند باری تعالی عالم ،قادر، مرید... است نفس علم و اراده و قدرت را صفت نامند، اما در ممکنات صفت ، ثبوت عرضی هر گاه صفت باری تعالی باشد مقصود نفس علم است که با ذات او « عالم » است برای ذات ، مثلاًمتحد میباشد و هر گاه صفت انسان بود معنی آن ذاتی است که علم برای آن ثابت میباشد و همچنیناست در قادر و... و بعبارت دیگر صفات باری تعالی از نفس ذات منتزع است و ذات وی برای انتزاع این صفات کافی است و نیازی به عروض امری زائد ندارد لیکن در ممکنات نفس ذات در انتزاعصفات کافی نیست بلکه امری زائد بر ذات است که مصحح انتزاع صفت می باشد مثلاً عروض علم برذات زید مصحح انتزاع صفت عالم برای زید است . تلخیص از مبدء و معاد ملا صدرا.فرق اسم و صفت : اضافه ذات باری تعالی را به یکی از صفات عامه یا خاصه وی اسم گویند مثلاًاضافه ذات او به صفت عامه رحمت اسم رحمان و اضافه آن به صفت خاصه رحمت اسم رحیم است ،پس اسمااللّه مرکب اند نه بسیط. اما این ترکیب موجب ترکیب ذات واجب نیست . لکن در ممکناتاسم را بنامهای ذات گویند و صفت را به ثبوت امری برای ذات ، مثلاً زید راکه نام ذات است اسم گویند و عالم را که نام ثبوت علم برای ذات است صفت نامند.
قطعیت قیامت کبرى از نظر قرآن به نظر مى رسد ما اول باید از اینجا شروع کنیم که یک مطلب از نظر قرآن قطعى ومسلم است و قرآن روى آن خیلى اصرار دارد و آن این است که یک قیامت کبرایى در آینده مجهولى هست و قرآن اصرار دارد که آینده قیامت را جز خدا کسى1) در یک آینده مجهولى که به هیچ نحو نمى شود آن را ) « علمها عند ربى » : نمى داندتوقیت کرد و وقت برایش معین کرد.در آن قیامت کبرى مساله تنها این نیست که اوضاع دنیا و زمین وآسمان به شکلى که امروز هست باشد ولى فقط مرده ها یکدفعهاز قبرها بیرون بیایند براى حساب و کتاب.این حشر قبورى که قرآن بیان کرده است(که واقعا تعبیر قرآن این است که مرده ها زنده مى شوند)مقرون است با یک تغییر کلى و اساسى در تمام عالم، از خورشید و ستارگان و زمین و هر چه در زمینه هست و آن موجودهاى خیلى عظیم و وسیع زمین که چشم انسان را پر مى کند وآدم باور نمى کند اینها دیگر طورى بشوند مثل دریاها و کوهها، همه اینها را قرآن مثال ذکر مى کند:آن یکى مثل پشم زده شده باشد، آن یکى مثل غبار پراکنده باشد،نور از خورشید گرفته شود، ستارگان من کدر شوند، خلاصه یک تغییر کلى در تمام عالمى که ما آن را عالم طبیعت مى شناسیم [و در آسمان صورت مى گیرد]
و...... با تخفیف
خداوند بی نیاز مطلق است و انسان نیازمند مطلق، اما سؤال این است که چرا خداوند جهان و انسان را خلق کرده است سؤالی که ذهن بسیاری از فلاسفه دین دار را به خود مشغول کرده است / درست است که انسان در جهان هدفی دارد و زندگی او عبث و بیهوده نیست اما خدا که هیچ احتیاجی به موجودی ندارد چرا او را آفریده مگر خداوند محتاج عبادت بندگانش است تا با خلق آنها از عبادتشان لذت برد مگر خالق هستی نتیجه آزمایش امور رابا علم بی نهایت خود نمی داند پس چرا جهانی بی بدیل خلق کرده است او که از همه چیز آگاهی دارد و محتاج هیچ چیز نیست آنها را آفریده تا به چه سودی برسد مگر همین سود نیازمندی پروردگار را به مخلوقاتش نمی رساند پس اگر از این خلقت هیچ فایده این صیب او نمی گردد مگر می شود خداوند حکیم بی هدف و عبث، چنین دستگاه آفرینش زیبایی را خلق کرده باشدبی نهایت دارد جهان و انسان را « جود » و « فضل » و « قدرت » و « علم » خداوند از آنجا که آفریده است و لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کامل ترین آفرینش باشد، یعنی در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن می باشد یا در اثر ضعف وناتوانی از خلقت آن است. چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی و بخشندگی است که خدا از بخل منزه است و « جود » و « فضل » را خلق نکند ناشی از عدم
و.... با تخفیف
آن هنگام که خالق هستى، از اراده خویش مبنى بر خلق جانشین، به فرشتگان گفت، آنان باشگفتى پرسیدند که موجودى فسادگر و خون ریز مى آفرینى؟! خداوند پاسخ داد: آنچه من مى دانم، شما نمى دانید.این چنین، انسان به عرصه وجود وارد شد. موجودى که پاى در فرش و سر به سوى عرشداشت. جسمى داشت که او را به زمین مى کشید و روحى که به آسمانش مى خواند. اما خالقش تنهایش نگذارد و به سوى خویش فرا خواند و از انحرافش بر حذر داشت. ضمانت اجراى نیکى وبدى او را نیز، قیامت قرار داد تا کاشته هاى این دنیا، در آن دیار برداشت شود.این نوشتار، مجموعه این فرآیند را تحلیل مى کند و به بررسى هدف خلقت، لزوم وجود قیامت،رابطه عمل انسان با پاداش یا عذاب قیامت و نکاتى پیرامون روز پسین مى پردازد.انسان به عنوان اشرف مخلوقات خداوند، داراى دو بعد جسم و روح مى باشد؛ جسم انسان مربوطبه عالم ماده و روح انسان مربوط به عالم بالا و الوهیت است. قرآن کریم، ترکیب انسان را ازروح و جسم تأیید مى کند و در مورد بدن تصریح مى کند که انسان از خاک آفریده شده3) یعنى: از روح خویش در وى )« ونَفَخْت فیه منْ روحی » : است( 2) و در مورد روح مى فرمایددمیدم. هنگامى که خاک و نفخه الهى با هم ترکیب شدند موجودى متولد شد که بخشى مربوط به عالم سفلى و پست و بخشى مربوط به عالم علیا بود و ترکیب این دو بخش از هستى، هنرى(4)« فَتَبارکاللّهأَحسنُ الْخالقنَ » : بود که تنها از عهده بهترین خالق برمى آمداین دو بعد داراى خواستها و امیال ویژه خود هستند؛ آن که مربوط به عالم ماده و خاک است،میل به فجور و پستى دارد و آن که مربوط به عالم بالاست به سعادت و تقوى مایل است:5) یعنى: سپس به او فجور و تقوى الهام نمود. )« فَأَلْهمها فُجورها وتَقْواها »و ما خَلَقْت» ؛ نکته دیگر، این که قرآن کریم که هدف از خلقت انسان را عبادت خداوند مى داند6) یعنى: جن و انس را خلق نکردم مگر براى عبادت. با توجه به این )« الْجِنَّ والإِْنْس إِلاّ لیعبدونِکه موجوداتى بوده و هستند که همیشه خداوند را عبادت مى کردند و هیچگاه از فرمان الهى تخلف و عصیان نکرده و نمى کنند،( 7) انسان، به این دلیل آفریده شد تا با اراده و اختیار
و....با تخفیف
بنام یزدان پاک ، خداوند هستی بخش :
همیشه وقتی انسان می خواهد به مقام بالاتر از خودش نامه بنویسد سعی میکند که نهایت دقتش را خرج می کند که بتواند زیباترین لغاتش را به کاربنددو نهایت احترام را حفظ کند ، حال چه برسد که بخواهیم به خداوند عالم ،خداوند رحیم و قادر و متعال نامه بنویسد .نمی دانم از کجا شروع کنم ، از قدیم همیشه گفته اند که برای صحبت وارتباط با خداوند هیچ مقدماتی لازم نیست و به راحتی می توان به خداوند باگفتن یک سلام و یا بسم ا... کار را شروع کرد و هرآنچه را که در دلمان هست با او درمیان بگذاریم .
با سلام خداوندا مرا ببخش که با این قلم ناچیز و حقیر به خود اجازه دادم که برای تونامه ای بنویسم ، خداوندا ترا سپاس می گوییم به خاطر تمام نعمتهایت ، بهخاطر تمام خوبی هایت و به خاطر رحمانیتت .ترا سپاس که ما را آفریدی که در جهان زندگی کنیم و از آفریده هایت استفاده کنیم و نهایت لذت و استفاده را ببریم
و... با تخفیف