مقاله ویژگی های اجسام مادی از دیدگاه ابن سینا

مقاله ویژگی های اجسام مادی از دیدگاه ابن سینا

حکمای مشاء از جمله ابن سینا اجسام را به ماده (هیولا) و صورت (فرم) تقسیم پذیر می دانستند ولی متفکرینی هم بودند که اجسام را تقسیم ناپذیر می دانستند که سهروردی از آن جمله است. ابن سینا برخلاف نظر متکلیمن معتقد بود که اجسام طبیعی به اجزاء نامتناهی تقسیم پذیرند. از نظر او خط بر سطح عارض می شود و سطح بر جسم طبیعی عارض می شود اما خط و سطح اجزاء جسم طبیعی نیستند. او جسم طبیعی را دارای دو جزء ماده (هیولا) و صورت (فرم) می داند و می گوید که ماده با دگرگون شدن صورت ها در همه احوال به یک حالت باقی می ماند.

ابن سینا برای اثبات متناهی بودن ابعاد از جدایی ناپذیری ماده و صورت استفاده می کند. او سه فرض در نظر می گیرد. یا صورت به واسطه خود جسم است یا به واسطه یک فاعل خارجی ست یا به واسطه هیولا (ماده) است. او فرض اول را رد می کند زیرا اجسام در مقدار شکل جزء و کل برابر نیستند. فرض دوم را هم رد می کند چون ماده لازم است شکل بگیرد ولی فرض سوم را می پذیرد زیرا صورت از ماده جدا نیست.

از نظر ابن سینا از متناهی بودن امتداد جسمانی می توان چند نتیجه گرفت: صورت (فرم یا شکل) برای هیولا (ماده) لازم است. صورت حد و نهایت دارد. ماهیت صورت از کیفیات مختص بر کمیات است. صورت معلول ماده و از عوارض آن است.

ابن سینا صورت جسمیه را از نظر ماهیت مستقل از جسم مادی (هیولا) می داند اما در وجود (به دلیل لزوم وجود شکل برای ماده) به آن وابسته می داند. او می گوید که شکل فقط معلول امتداد جسمانی بدون دخالت جسم مادی نیست و جسم مادی به واسطه همراه شدن با صورت جسمیه دارای وضع است پس از صورت جسمیه منفک و جدا نیست.

اگر ماده را بدون دخالت صورت جسمیه دارای وضع بدانیم این موارد را می توان فرض کرد: اگر ماده از جهات سه گانه قابل قسمت باشد دارای حجم و جسم خواهد بود و اگر ماده از جهات سه گانه قابل قسمت نباشد به نقطه ختم می شود. اما نقطه ماده نیست چون اگر نقطه در چیزی نباشد مستحق و موجود نیست و جزء تفکیک ناپذیر جسم است. ماده نقطه نیست چون محل صورت است. خط همان ماده صاحب وضع و قسمت پذیر است. سطح همان ماده صاحب وضع و قسمت پذیر از دو جهت است. جسم و خط و سطح چون متصل و پذیرای انفصال اند به حامل و ماده محتاج اند پس خود حامل و ماده نیستند. صاحب وضع بودن ماده به دلیل داشتن صورت جسمیه است و ماده در تشخص و صورت جسمیه به آن محتاج است. ماده جدا از صورت نیست و اگر ماده دارای صورت و وضع نباشد صورت و وضع می گیرد. صورت نمی تواند در ماده وارد شود چون ماده دارای صورت است.

 

چون ماده دارای صورت است پس ماده دارای وضع نیز هست. ماده بدون وضع بدون صورت جسمیه است. نمی شود گفت ماده بدون صورت در بعضی جاها هست و در بعضی جاها نیست ولی وقتی ماده دارای صورت است ترجیح آن به وضع و مکان خاص قابل توجیه است. یعنی علت ترجیح وضع و مکان خاص خود ماده است. با تغییر صورت وضع هم تغییر می کند.

 


خرید و دانلود مقاله ویژگی های اجسام مادی از دیدگاه ابن سینا

مقاله ماده

مقاله اعماق ماده

 

ماده مسلما تا بینهایت قابل تقسیم است.تنوع دنیای مادی فقط میتواند در ماده بودن متحد باشد. پدیده ها با یکدیگر اختلافات بیشمار دارند، اما همه آنها ماده هستند. با این وجود، در دوران باستان بواسطه سطح پایین پراتیک تولیدی، انسان هنوز قادر به تجرید مقوله "ماده" از اشکال مشخص مادی گوناگون نبود. آنها بناگزیر "درون چیزی مشخصا فیزیکی، درون یک چیز معین، بدنبال (این وحدت) میگشتند." (دیالکتیک طبیعت، انگلس) انسانها در دوران باستان از برخی اشکال مشخص ماده استفاده میکردند تا فکر خود در مورد تقسیم پذیری لایتناهی ماده بروز دهند و بدین ترتیب، به لحاظ عینی دیالکتیک را بیان کنند. اما تقلیل همه چیز به یک شکل مشخص و معین ماده، بمعنای ساده کردن بیش از حد مسئله است. اگر آب یا هوا را بدین طریق تقسیم کنیم، آب کماکان آب باقی می ماند و هوا کماکان هوا. یعنی فقط در کمیت تقسیم صورت گرفته و کیفیت هیچ تغییری نکرده است. انگلس این را "تقسیم پذیری مجرد، ابدیت بد" نامید. (دیالکتیک طبیعت) این نوع "تقسیم پذیری مجرد"، کاملا صوری، گول زننده بوده و در اساس بهیچوجه تقسیم پذیری نیست. اگر همه چیز از این ملاط عام تشکیل شده باشد، پس چگونه کائنات میتواند متنوع باشد؟ چنین "وحدتی" یکجانبه میشود.

 

 

نیوتون بر مبنای تئوری اتمها، "تصویری از دنیای اتمی" ترسیم نمود. همه اجرام آسمانی که از اتمهای جداگانه تشکیل شده و خلاء کائنات را نقطه وار پر کرده اند، بی وقفه بر حسب قوانین حرکت مکانیکی در فضای مطلق حرکت میکنند. همه تغییرات و تکامل پدیده ها در دنیا هیچ چیز نیست مگر تجمع و تجزیه اتمها. مهم نیست که پدیده ها چه اندازه تغییر کنند، منشاء تغییرات آنها یکی است. از آنجا که اتمها خود توسط خداوند آفریده شده اند، هرگز تغییر نمی یابند. بنابراین، تا وقتیکه انسان حرکت اتمها را بفهمد، میتواند "گذشته و آینده را بداند"؛ همه چیز را بداند. بدین طریق، مکانیک نیوتونی به "حقیقت نهائی" تبدیل شد.

 

بنابراین بنظر می آمد که تداوم مطلق و جدائی مطلق، غیر قابل دفاع است. این یک تضاد است. "کانت" این تضاد را عمیقا مد نظر قرار داد و یک "آلیاژ انعطاف پذیر" پیشنهاد کرد: درست است که گفته شود هر چیز در دنیا از پدیده های تقسیم ناپذیر و مطلقا ساده تشکیل شده است. زیرا فقط یک پدیده مطلقا ساده میتواند یک پدیده اولیه باشد. در غیر اینصورت هیچ چیز پیچیده ای که از چنین پدیده های ابتدائی تشکیل شده باشد وجود نخواهد داشت، و در دنیا هیچ چیز نمیتواند موجود باشد. به همین ترتیب، این نیز صحیح است که گفته شود هیچ چیز مطلقا ساده ای وجود ندارد. هر چیز نوعی پدیده مطلقا تقسیم پذیر است؛ زیرا پدیده هر قدر هم که ساده باشد باید حجمی از فضا را اشغال کند و بنابراین میتواند مداوما تقسیم شود. "آلیاژ" کانت تضاد را آشکار ساخت و این سئوال را فرموله کرد. این یک شرط ضروری برای پیشروی بسمت دیالکتیک و ارتقاء شناخت بشر بود. اما کانت تضاد را حل نکرد. بالاخره پدیده های عینی تقسیم پذیرند یا تقسیم ناپذیر، تداوم دارند یا جدا هستند؟

بدین معنی، اتم یک چیز محکم ایده الیزه شده است، یک جسم فوق العاده فشرده است. خصوصیت اساسی اتم، تقسیم ناپذیری آنست. هیچ "فضای بازی" درون اتم وجود ندارد. "نه آب میتواند به درونش نفوذ کند و نه سوزن میتواند درونش فرو شود." با این وجود، "استحکام" بدون "تهی بودن"، "چیزی بودن" بدون "چیزی نبودن" وجود ندارد. اشیاء خالی نیستند؛ هر تهی بودنی از بیرون بر اشیاء احاطه دارد.

 

 


خرید و دانلود مقاله ماده