فرزند خواندگی در طول تاریخ سابقه طولانی دارد و در نظامهای حقوقی کنونی دارای شرایط و آثار متفاوتی است. در نظام حقوقی اسلام فرزندخواندگی به عنوان نهادی که تمامی آثار قرابت نسبی را داشته باشد، رد شده است. اما سرپرستی از کودکان بی سر پرست و یتیم مورد تاکید است و آیات و روایات بسیاری وارد شده که توجه به این کودکان و نحوه رفتار با آنان را سفارش کرده است. با بررسی آثار و احکام بین فرزند واقعی و والدین، در مورد فرزندخوانده نیز برخی آثار بین فرزندخوانده و پدر یا مادر خوانده نیز ثابت و برخی دیگر وجود ندارد. اجرایی شدن قوانین مربوط به فرزندخواندگی تحت هر عنوانی، فرزندخواندگی و یا حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، میتواند در راستای استحکامبخشی به مهمترین عنصر جامعه یعنی خانواده گام بردارد و موجب گرمتر شدن کانون خانوادههای بدون فرزند و پررنگتر شدن زندگی کودکان بیسرپرست و روشنتر شدن آیندهشان شود.
فرزندخواندگی یا تبنی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشده است. این تاسیس حقوقی، که به موجب آن شخص می تواند فرد دیگری را که فرزند طبیعی او به شمار نمی رود به فرزندی قبول نماید تنها در ماده واحده قانون اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه مصوب تیرماه 1312 ، در مورد ایرانیان غیر شیعه مورد شناسایی قرار گرفته است . برابر قانون مذکور، « عادات و قواعد مسلم متداوله در مذهبی که پدرخوانده یا مادرخوانده پیرو آن است » فرزندخواندگی من شا اثر حقوقی است و در این مورد اعمال می شود . در این تحقیق کوشش شده تا وضعیت حقوقی فرزندخواندگی در اسلام که در آن، فرزندخواندگی به رسمیت شناخته نشده و سایر ادیان، به کمک قواعد و مق ررات موجود در حقوق ایران تبیین شود و ضمن بیان وضعیت حقوقی فرزندخواندگی در حقوق ایران، تاثیر این قواعد و قوانین بر یکدیگر نیز مورد بحث قرار گیرد.