ایدئولوژی اسماعیلیه
فرقه ی اسماعیلیه یکی از شاخه های تشیع است که 170سال حکومتی در ایران و دیگر نقاط تشکیل دادند از 483تا654.این فرقه همچون بسیاری از فرق اسلامی از اختلاف در امر جانشینی بوجود آمده است.توضیح آنکه بعد از رحلت حضرت محمد(ص) مسلمانان چند فرقه گشتند .پس از وفات هر امامی هم اتباع او به فرقه های متعدد منقسم می شدند.عده ای امامت را بوی ختم شده میدانستند و او را قائم مهدی و مهدی منتظر می شمردند و می گفتند او نمرده است،زنده است و غیبت اختیار کرده است و روزی باز خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد.گروههای دیگر به کسان دیگر می گرویدند و آن ها را به امامت بر می داشتند و از این رهگذر فرقه های متعدد پدید می آمد.چنانکه بعد از امام جعفر صادق (ع)اتباع وی به 6فرقه تقسیم شدند که یکی از آنها اسماعیلیه است.شش فرقه ی مزبور عبارتند از 1.ناووسیه:که معتقدند امام جعفر صادق نمرده و نخواهد مرد بلکه زنده است و او مهدی قائم و منتظر است.این گروه از امام جعفر صادق روایت می کردند که فرمود :اگر سر من از فراز کوهی به جانب شما منحدر شد در کشتن من جازم نباشید که من صاحب شماام و امام با اهتداء و صاحب شمشیر ایالت و ظهورم.[1]
2.فطحیه یا افطحیه:که بعد از مرگ امام جعفر صادق(ع)معتقد به امامت پسر بزرگ آن امام عبداله افطح شدند و گفتند چون عبداله بزرگترین اولاد امام است لذا او بایست جانشین وی باشد.[2]
3.سمیطیه یا شمیطیه:اینان پیروان و مدعیان امامت پسر دیگر امام صادق(ع) یعنی محمد دیباج هستند و از اینروی به دیباجیه یا بنام موسس خود یحیی بن ابی شمیط ،شمیطیه نامیده شده اند.[3]
4.موسویه:که به امامت موسی بن جعفر معتقدند.[4]
5.اسماعیلیه واقفه:که گویند امامت از جعفر صادق به اسماعیل رسید و به وی ختم شد و وی را قائم مهدی و خاتم سلسله امامت دانند و این فرقه اسماعیلیه خالصند.[5]
6.اسماعیلیه مبارکی:که گویند بعد از امام جعفر صادق امامت به محمد بن اسماعیل نواده اش رسیده است و حق همین است که امامت برای محمد بن اسماعیل باشد زیرا انتقال امامت از برادر به برادر فقط در مورد امام حسن و حسین (ع)جایز است و پس از آنان جایز نیست و به نام مبارک از موالی اسماعیل مبارکیه خوانده می شوند.[6]
تاریخ ایران آکنده از وقایع مهم و سرشار از فصول درخشان و تاریک است ؛ اما بدون شک انقلاب مشروطه و عصر آن را باید از برجسته ترین فصل ها برشمرد . زیرا ؛ این حادثه تاریخی منجر به سست شدن اندیشه زورمداری و حاکمیت مستمر استبداد در ایران شد ؛ چنانکه از یک طرف امنیت جان و مال عموم مردم تضمین شد و از طرف دیگر با تقسیم قدرت و تعدد قوا ؛ مدیریت کشور کارآمدتر شده و عرصه فعالیتهای سیاسی بازگردید . از دیگر سوی ؛ مشروطه را باید سرآغاز تسریع در تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران دانست و درحقیقت از این دوره به بعد بود که کشور در مسیر گسترش نواندیشی و روند مدرنیزاسیون قرار گرفت .
در این مقاله، در ابتدا انواع روابط میان دین و اخلاق تبیین شده، دلایلی به سود « نظریه حداقلی فرمان الهی» اقامه می شود. سپس چارچوبی نظری برای صورتبندی و رفع تعارض میان برخی احکام فقهی واحکام اخلاقی ارائه می شود. در ادامه مسئله حجاب و پوشش گردن و موی سر به بحث گذاشته شده؛ با استشهاد به آراء برخی از فقها و قرآن پژوهانی که بر این باورند که نپوشاندن موی سر و گردن حرمت شرعی ندارد؛ مسئله حجاب از منظر اخلاقی به بحث گذاشته شده، با وام کردن نظریه « اخلاق وظایف در نظر اول» دیوید راس، استدلال می شود که نپوشاندن موی سر و گردن در روزگار کنونی قبح اخلاقی ندارد و مصداقی از کنش غیر عفیفانه نیست. در انتها تأکید می شود که بسنده کردن به حجاب عرفی، مطابق با« نظریه حداقلی فرمان الهی »، متضمن نادیده انگاشتن مراد شارع و خداوند نیست. پس، چه دینداران معیشت اندیش که تنها در بند احکام فقهی درباره حجابند، و چه دینداران معرفت اندیش که به دلایل اخلاقیِ عقلانی هم بها می دهند و در اندیشه برقراری توازن میان فقه و اخلاق و توزین احکام فقهی در ترازوی اخلاقند، می توانند تصدیق کنند که نپوشاندن موی سر و گردن علی الاصول قبح اخلاقی ندارد.
کسانیکه مایلند با چارچوب نظری و فلسفی بحث آشنا شوند، خوبست مقاله را از ابتدا بخوانند؛ در غیر اینصورت بهتر است مقاله را از بند سوم ( حجاب اجباری و حجاب اختیاری) در مطالعه گیرند.