امروزه، در شبکه های حسگر بیسیم، پروتکلهای مسیریابی مبتنی بر خوشه بندی از طریق تقسیم گره های همسایه به خوشه های مجزا و انتخاب سرخوشه های محلی برای ترکیب و ارسال اطلاعات هر خوشه به ایستگاه مبنا و سعی در مصرف متوازن انرژی توسط گره های شبکه، بهترین کارایی را از لحاظ افزایش طول عمر و حفظ پوشش شبکهای در مقایسه با سایر روشهای مسیریابی به دست میآورند. با این وجود، همه پروتکلهای خوشه بندی ارایه شده تاکنون، تنها نزدیکی جغرافیایی)همسایگی( را به عنوان پارامتر تشکیل خوشهها در نظر گرفتهاند. در این تحقیق، یک پروتکل جدید خوشهبندی متمرکز مبتنی بر انرژی با استفاده از شبکة عصبی نقشة خودسازماندهی برای شبکههای حسگر بیسیم ارایه میشود که قادر به خوشهبندی گرههای شبکه بر اساس سطح انرژی و مختصات گرهها میباشد. این پروتکل با استفاده از تعداد مشخصی از گرههای پرانرژی در شبکه و اعمال آنها به عنوان وزن نورونهای نقشة خودسازماندهی، نزدیکترین گرههای کمانرژی را جذب گرههای پرانرژی میکند؛ به طوری که خوشهها لزوماً از گرههای مجاور تشکیل نشده و در واقع براساس دو پارامتر سطح انرژی و همسایگی، خوشههایی با انرژی متوازن تشکیل خواهند شد. به علاوه یک تابع هزینه جدید به منظور تصمیمگیری در انتخاب گرههای سرخوشه، پیشنهاد شده است که سعی در ترکیب معیارهای مختلف موثر در انتخاب بر اساس میزان اهمیت آنها دارد. کارایی برتر این پروتکل از لحاظ افزایش طول عمر مفید شبکه و حفظ بهتر پوشش شبکهای در مقایسه با پروتکلهای پیشین نظیر LEACH و LEA2C و نیز تاثیر تابع هزینه پیشنهادی بر کارایی آن )با شبیهسازی( به اثبات رسیده است.امروزه، در شبکههای حسگر بیسیم، پروتکلهای مسیریابی مبتنی بر خوشهبندی از طریق تقسیم گرههای همسایه به خوشههای مجزا و انتخاب سرخوشههای محلی برای ترکیب و ارسال اطلاعات هر خوشه به ایستگاه مبنا و سعی در مصرف متوازن انرژی توسط گرههای شبکه، بهترین کارایی را از لحاظ افزایش طول عمر و حفظ پوشش شبکهای در مقایسه با سایر روشهای مسیریابی به دست میآورند. با این وجود، همه پروتکلهای خوشهبندی ارایه شده تاکنون، تنها نزدیکی جغرافیایی)همسایگی( را به عنوان پارامتر تشکیل خوشهها در نظر گرفتهاند. در این تحقیق، یک پروتکل جدید خوشهبندی متمرکز مبتنی بر انرژی با استفاده از شبکة عصبی نقشة خودسازماندهی برای شبکههای حسگر بیسیم ارایه میشود که قادر به خوشهبندی گرههای شبکه بر اساس سطح انرژی و مختصات گرهها میباشد. این پروتکل با استفاده از تعداد مشخصی از گرههای پرانرژی در شبکه و اعمال آنها به عنوان وزن نورونهای نقشة خودسازماندهی، نزدیکترین گرههای کمانرژی را جذب گرههای پرانرژی میکند؛ به طوری که خوشهها لزوماً از گرههای مجاور تشکیل نشده و در واقع براساس دو پارامتر سطح انرژی و همسایگی، خوشههایی با انرژی متوازن تشکیل خواهند شد. به علاوه یک تابع هزینه جدید به منظور تصمیمگیری در انتخاب گرههای سرخوشه، پیشنهاد شده است که سعی در ترکیب معیارهای مختلف موثر در انتخاب بر اساس میزان اهمیت آنها دارد. کارایی برتر این پروتکل از لحاظ افزایش طول عمر مفید شبکه و حفظ بهتر پوشش شبکهای در مقایسه با پروتکلهای پیشین نظیر LEACH و LEA2C و نیز تاثیر تابع هزینه پیشنهادی بر کارایی آن )با شبیهسازی( به اثبات رسیده است.
این مقاله پردازش بلادرنگ پرس و جوهای مبتنی برابر در محیط های بیسیم برای شبکه های بدن جهت مانیتورینگ بیمار را مورد بررسی قرار می دهد
مهمترین مسئله در شبکه های حسگر بی سیم، مسئله مصرف انرژی است. روشهای مختلفی برای
حل این مسئله وجود دارد یکی از مهمترین روشها، بهبود روش مسیریابی در این شبکه ها است. ما
در این مقاله با ناحیه بندی کردن شبکه و ساختن خوشه درون آن ناحیه ها و با انتخاب خوشه
مناسب سعی کردیم علاوه برکاهش مصرف انرژی، پوشش وطول عمر بهتر شبکه را بدست اوریم
همچنین با استفاده از خوشه بندی پویا و استفاده کردن از معیار مانند انرژی باقیمانده گره، انرژی
کل شبکه و فاصله گره ازمرکز، سعی کردیم گره مناسب تر را به عنوان سرخوشه انتخاب کنیم. نتایج
شبیه سازی نشان می دهد خوشه بندی و تعداد خوشه ها طرح پیشنهادی در مقایسه با چند پروتکل
دیگر مانند LEACH,Q-LEACH,LEACH-SWDN بهتر شده است وکارایی افزایش پیداکرده
است.طول عمر گره ها بیشتر و شبکه پایدارتری بوجود آمده است.
روشهای متعددی جهت کنترل توپولوژی در شبکههای حسگر بی سیم ارائه شده است. روشهای کنترل توپولوژی به طور کلی به دو دسته همگن و ناهمگن تقسیم میشوند. در اکثر تحقیقات در زمینه شبکههای حسگر، توجه اصلی روی شبکههای همگن است. در روشهای کنترل توپولوژی همگن تمامی گرههای شبکه از یک محدوده انتقال یکسان استفاده میکنند. . تحلیل و آنالیز روشهای کنترل توپولوژی همگن ساده میباشد، اما اینگونه شبکهها از نقطه نظر کارائی چندان مناسب نمیباشند. در کنترل توپولوژی به روش ناهمگن، گرههای شبکه میتوانند با توجه به تراکم گرهها در نقاط مختلف شبکه حسگر، محدوده انتقال رادیویی متفاوت داشته باشند. البته انتخاب شعاع انتقال رادیویی مناسب برای هر گره نیز پیچیدگی بیشتری پیدا میکند. در این مقاله ساختار کلی شبکههای حسگر بیسیم و انواع الگوریتمهای کنترل توپولوژی مورد مطالعه قرار گرفته شدهاند.روشهای متعددی جهت کنترل توپولوژی در شبکههای حسگر بی سیم ارائه شده است. روشهای کنترل توپولوژی به طور کلی به دو دسته همگن و ناهمگن تقسیم میشوند. در اکثر تحقیقات در زمینه شبکههای حسگر، توجه اصلی روی شبکههای همگن است. در روشهای کنترل توپولوژی همگن تمامی گرههای شبکه از یک محدوده انتقال یکسان استفاده میکنند. . تحلیل و آنالیز روشهای کنترل توپولوژی همگن ساده میباشد، اما اینگونه شبکهها از نقطه نظر کارائی چندان مناسب نمیباشند. در کنترل توپولوژی به روش ناهمگن، گرههای شبکه میتوانند با توجه به تراکم گرهها در نقاط مختلف شبکه حسگر، محدوده انتقال رادیویی متفاوت داشته باشند. البته انتخاب شعاع انتقال رادیویی مناسب برای هر گره نیز پیچیدگی بیشتری پیدا میکند. در این مقاله ساختار کلی شبکههای حسگر بیسیم و انواع الگوریتمهای کنترل توپولوژی مورد مطالعه قرار گرفته شدهاند.
مهمترین مسئله در شبکه های حسگر بی سیم، مسئله مصرف انرژی است. روشهای مختلفی برای
حل این مسئله وجود دارد یکی از مهمترین روشها، بهبود روش مسیریابی در این شبکه ها است. ما
در این مقاله با ناحیه بندی کردن شبکه و ساختن خوشه درون آن ناحیه ها و با انتخاب خوشه
مناسب سعی کردیم علاوه برکاهش مصرف انرژی، پوشش وطول عمر بهتر شبکه را بدست اوریم
همچنین با استفاده از خوشه بندی پویا و استفاده کردن از معیار مانند انرژی باقیمانده گره، انرژی
کل شبکه و فاصله گره ازمرکز، سعی کردیم گره مناسب تر را به عنوان سرخوشه انتخاب کنیم. نتایج
شبیه سازی نشان می دهد خوشه بندی و تعداد خوشه ها طرح پیشنهادی در مقایسه با چند پروتکل
دیگر مانند LEACH,Q-LEACH,LEACH-SWDN بهتر شده است وکارایی افزایش پیداکرده
است.طول عمر گره ها بیشتر و شبکه پایدارتری بوجود آمده است.